جهانی از تخیل و جهانی از واقعیت/ نگاهی به رمان درویشِ پنجم
«… یلدوز، افسانهییتر شده بود؛ جادوییتر شده بود. میپنداشتم که او وزن ندارد. میپنداشتم که در هوا راه میرود. میپنداشتم که از در و دیوار میگذرد… میپنداشتم که نیرویی شگفت و جادویی دارد. میپنداشتم که میتواند با یک اشاره، جوی آب را بخشکاند و پرندهگانِ باغ را به مار و ماهی مبدل سازد. میپنداشتم که … ادامه خواندن جهانی از تخیل و جهانی از واقعیت/ نگاهی به رمان درویشِ پنجم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.